جمعه

این پست ادامه دارد (بقیش رو شب مینویسم) ولی فقط میخواستم خیلی خوشحالم یکی از دو تا تیم آلمان و پرتغال حذفید! الانم اول ایتالیا (قهرمان چکمه پوش) بعد هلند (آقای گل) بعدم روسیه (مردان سر طلایی).

و اما شب! آهنگی جدید از محسن خان کشفیده داماد باد نام. قبلا در کنسرت شریفش نیوشیده بودیم اما حالا که اصلش رو گیر آوردم کاملا حس و حال اون زمانی رو داره که با هزار تا بدبختی با اینترنت لاکپشتی از سایتهای ایرانیان و آبادانی و غیره آهنگهای فرهاد (آلبوم های قدیمیش) رو میشنیدیم. وااای چه حسی داشت. این آهنگایی که از توی نوار کنسرت برلین فقط خودش و پیانوش بود حالا هزار تا ساز داشت. آهنگ بوی عیدی اولش چقدر قوی شروع میشد. آینه ها و جمعه و یه شب مهتاب خیلی لذت میبردم حس میکردم احساس میکردم قبل از اون یک چیزی کم بوده که الان نقصان برطرف شده. الانم همین فکر رو راجع به این آهنگ دارم .

آشیانه عقابان - قلعه الموت- خلفای فاطمی مصر- ناصرخسروی علوی قبادیانی- حسن خان صباح- قلعه میمون دژ- رکن الدین خورشاه و خواجه نصیر و هلاکو - حشاشین- جواد ماسالی - کاش میشد مدتی هم با اینها زندگی کرد مدتی کوتاه البته.

دیدار بازیهای جام تو سالن اصلیه ساختمون دانشجویی هم جالبیه خودش رو داره. معمولا خیلی شلوغ میشه به خصوص ملت های اروپایی که تیم کشورشون بازی داره. بسیار هم متعصب هستن. به راستی که درست میگن الان برای ایشان فوتبال حکم تخلیه انرژی رقابتهای منطقه ای رو داره ( وجایگزین جنگهای جهانی).

ناپلئون - ناپلئون سوم (لوئی بناپارت)- یدک کش نام استبداد در قبل از انقلاب (لوئی) و بعد از انقلاب (ناپلئون بناپارت) - ناپلئون کوچک اثر ویکتور هوگو - فتح رم - کنت نشینای ایتالیا- یوسف گاریبالدی - قلب (بچه های مدرسه والت) - ویکتور ایمانوئل دوم- دوچه و داماد (وزیر خارجه ) و معشوقه ی معلق در میدان میلانش- اینم موضوع دیدنی ای هست.

وقتی از کنار قبرستان شهر شهید پرور پرینستون رد میشی - یه جورایی نمیدونی حس میکنی اینجا اون زیر خاکش مسیحیه. البته قبرستون اینجام بیشتر شبیه یک موزست. کسی چه میدونه فرهاد کی فکر میکرد مثل ساعدی و هدایت تو خاک سرزمین گل ... ولی حقیقت جالبیه تمام آدما با طرزفکر و فرهنگهای مختلف عاقبتشون آخر کار یکجاست و البته من راجع به حساب رسی بعد از اونش زیاد چیزی نمیدونم تو موردی که به من مربوط نمیشه دخالتی ندارم که استاد شاد میفرماید "اسرار ازل را نه تو دانی و نه من ..." و البته بعد توضیح میدهد "این کوزه چو من عاشق زاری بودست ... دستش هم دستیست که بر گردن یاری بودست" اینم باز یک موضوع جنراله البته شاید برای همینه که سفالگری و کوزه سازی در تمام جوامع به سرعت رشد نموده و پیشرفت های چشمگیری داشته.

امروز روز خوشحال کننده ای بود بی دلیل واقعا نمیدونم چرا ولی شادی زاید الوصفی داشت. چقدر هم به غیر از محسن خان به این مداح قطری نیوشیدیم شاید الان واقعا منم یک نیوشا شدم . الله اعلم! فقط اینکه در چنین روزایی من دوست خوبی برای معاشرت نیستم مگر آنکه خورده یا نخورده یا شایدم یک خرده مست باشیم. که در اون صورت کلی حال میکنیم آقااااا (شایدم خانوووووم) . کی گفته مستی فقط با مواد الکلی و این زهر ماریاست . اینا پاپوشه آقا میخواستن مغز ملت رو منحرف کنن و خودشون به خلوت کارشون رو بکنن شما باور نکنین. راههای ساده تریم هست برای رو ابرا راه رفتن.

میگذریم.








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر