دوشنبه

چرخه ی غذایی

و من دوباره هفت هشت پوند چاق شده ام. و اینجا هم به خودم یاد آوری میکنم که باید پیوسته ورزش کنم و رژیم بگیرم. سلام پی ناینتی اکس. خداحافظ نون و برنج و سیب زمینی. 

 البته فقط تا یه مدت

یکشنبه

شنبه شبانه

بعضی وقتا به بعضی گذشته های نه چندان نزدیک و نه چندان دور که نگاه میکنی میبینی بعضی از اون خوشیا (یا شاید الان دیگه بشه اسمشون رو گذاشت دل خوشیا( چقدر ظاهری و فیک به نظرت میاد الان. نمیدونی آیا اون موقع هم ظاهری و سطحی بوده یا اون موقع واقعا بهشون تعلق داشتی الان دیگه حس میکنی به اونا تعلقی نداری اونا هم بهت تعلقی ندارن. اینطوریه که حتی اگه تکرار بشن. اگه تا دم درشونم بری اونوقته که وای میستی. داخل رو ور انداز میکنی. به نبود تعلق فکر میکنی و جایی که بهش تعلق داری و بعدش در حالی که خودتم باورت نمیشه و گیج میزنی پا میشی بر میگردی به جایی که بهش تعلق داری.

آدمیزاده دیگه