خیلی شرایط بدجوریه. امروز یکی از بچه های الک (برق رو دیدم) تو کلاس کدینگ باهام بود. کلا همیشه میخندید و جزو خوش برخورد ترین دانشجوهای کلاس بود. امروز ولی شاکی بود آقا . بر افروخته . جدی . اصلا نمیتونم توصیف کنم. میگفت از ده نفر گروه پردازش سیگنال امسالیا سه تاشون استاد از دپارتمان گرفتن سه تام از دپارتمانهای دیگه چهارتام رو هوان. خودش میگفت میخواد بره صحبت کنه تابستون مسترش رو بگیره بره کار کنه! خوب تا اینجاش زیاد به من مربوط نیست دپارتمانهای دیگه هم همینن. ولی از اینجا به بعدش به من مربوط میشه دقیقا. چرا که داشت میرفت با راب (استاد من که تو الک و ریاضی کاربردیه ) صحبت کنه. این یعنی الان چهار نفر از دپارتمان خودشون رو هوان و من رو دپارتمان اونام. این خیلی کار رو مشکل تر میکنه. یعنی من به همین خاطر سال بعد (سال جنرال) سال سنگینی در پیش دارم. سال جنرال اصلی ترین ساله. از یک طرف این فشاره خوبه باعث میشه تمرکز داشته باشم از یک طرفم خوب خودش استرس داره. ولی خوب در کل بد نیست. هر چند امیدوارم این پسره و اون سه تای دیگه هم کارشون راه بیافته ولی واقعا تو نا خود آگاه آدم حس عجیبیه.
به هر حال امروز شصتم خبردار شد که قضیه هنوز تموم نشده. الان مثل آتیش رفته زیر خاکستر . آتیشی که میتونه هیزم جنرال رو گرم کنه یا میتونه خونه رو به شعر اخوان تبدیل کنه.
به هر حال امروز شصتم خبردار شد که قضیه هنوز تموم نشده. الان مثل آتیش رفته زیر خاکستر . آتیشی که میتونه هیزم جنرال رو گرم کنه یا میتونه خونه رو به شعر اخوان تبدیل کنه.
اه! تو هم شورش رو در آوردی سینا! هی دم و دیقه از نگرانی و جنرال و ... می نویسی! بس کن بابا! نمی گم اینا رو ننویس ها! می گم این قدر جدی نگیر و شلوغش نکن (حتی پیش خودت)
پاسخحذفامین من دارم فکر میکنم تعداد کامنتایی که تو اینجا گذاشتی و با اه! تو هم شورش رو در آوردی شروع شده خیلی بیشتر از سایر کامنتاست :))
پاسخحذفمن واقعا بعضی وقتا به این کامنتا (دقیقا به همین کامنتا) احتیاج دارم. شاید بشه گفت متناوبا به این کامنتا (یا به طور دقیقترش به این حرفا) احتیاج دارم. نمیدونم توضیحش خیلی سخت و مسخرست . میدونم میگیری چی دارم میگم دیگه :)
آقا گواهینامه گرفتی؟ پس کی می گیری؟(در راستای بالا بردن کامنتای متفرقه)
پاسخحذف