دوشنبه

اسراطین عزیز

بازم انباشت دیگری از نفرت. تلفات در چهل سال اخیر بی سابقه است. یعنی باز تا چهل سال آینده فرزندانی تربیت کردیم که آرزو شون گرفتن انتقام پدرا و مادراشونه با گرفتن پدرها و مادرهایی. و این چرخه بازم ادامه پیدا میکنه. من تقریبا با اکثر کارای حماس مخالفم. اما حتی اگه این نکته که اینا به هر حال در دموکراتیک ترین حالت ممکن (که خودش نتیجه کامل همون نفرت و انتقامه) سر کار اومدن , باز مجبوریم تایید کنیم که چهل سال پیش نفرت جنبش فتح و جبهه خلق و پی ال او و خیلی جبهه های دیگه رو به وجود آورد و الان غذای کافی برای تغذیه جبهه های بعدی به وجود آمد . آقای رابین! آقای عرفات! آسوده بخوابید. فعلا کسی به امثال شما نیازی نداره.

شنبه

خداحافظ آقای جعفری

با افکار خاص خودش! نمیدونم بعد از دکتر شفیعی آدم دیگه ای هم اینجا برای ادبیات اومده یا نه. ولی به هر حال هر چی هست من فک میکنم استاد و شاگرد به هم میان :) امیدوارم چند سال دیگه ببینمش . البته با یه ادبیات بهتر. خداحافظ آقای جعفری!؟

It's amazing

تعطیلات زمستونی شروع شده. دپارتمان تقریبا خالی. تعطیلات امسال واسه من زودتر شروع شد و الانم تموم شده. سفری بود به استن و دیدار دوستان بعد از سالی و نیمسالی. محمود و سیاوش و رضا ! فرناز و شایان! آرش و محسن گودرزی!! و علی و احسان و احسان و شاهین شاینده و بهمن بهمنی و پگاه توتونچی و پروفسور لطفی زاده یا به قول بومی لطفعلی عسکر زاده (با کلاس ترین استادی بود که فکر میکنم تاحالا دیدم). روزا به سرعت میگذره و من کاملا احساس آدمی رو دارم که مجبوره دستش رو به شاخه درختی شکسته تو رودخونه بگیره تا دچار نوازش آبشار نشه.به سلامتی پروفسور موریارتی عزیز و دوست داشتنی.

این آهنگ رو چند وقتیه گوش میدم. نمیدونم ربطی به این پست داره یا نه؟ ولی حسش داره.
"Specially when he says :"I'm the only thing I'm afraid of

چهارشنبه

سازمان


من این روزا فکر میکنم زنذگی اجتماعی چیز خوبی باید باشه. یه سری آدم با تخصص های مختلف ولی عضو یه گروه سازمان تیم حزب یا هر چیز از این قبیل. یکی برای همه و همه برای یکی!

دو کلمه ...

آقا! من از استاد راهنمام خوشم میاد. چون بسیار بسیار من رو یاد پدرم میندازه!!