دوشنبه

آرش کمانگیر

دیروز رفته بودیم نمایشنامه ی آرش از جناب بیضایی در دانشگاه استنفرد. راستش رو بخواین نمایشنامش زیاد به دلم ننشست. آرشی که نامجو و مژده شمسایی راویش بودن یه قهرمان مادرزاد نبود و این امتیاز اصلیش بود. اما آرشی که صرفا ظرف دو روز از یه چوپون ساده به قهرمانی برسه برای من غیر قابل باور تره تا آرشی که سالها زحمت کشیده عرق ریخته و نماینده شده. تو راه بازگشت آرش کسرایی رو گوش میدادیم. اون رو من تقریبا حفظ شدم از بس گوش دادم. مواقعی که دلم امید میخواست. حماسه میخواست. امید در نا امیدی میخواست . چه شبهای برفی در پرینستون که با برف می بارد اون به خواب میرفتم. آرش حماسی سیاوش برای من باورپذیر تر بود از آرش 
نوحه گونه ی نامجو.

پنجشنبه

آدمهایی دلتایی

یه دسته‌ی خیلی عجیب از آدما اونایی هستن که زندگیشونو که نگاه کنی تعریف دقیق دلتا فانکشن (تابع ضربه) هست. یا به قول معروف کل زندگیشون یه زندگی یه نواخت هست ولی یه جاش و فقط یه جاش  یه هیت یا آث دارن که میخوره به سقف.  اون یه دونه هیتشون واقعا کاریه کارستون. یه مثال واضح از این گروه از آدما توفان هست با اون آهنگ خدای .  . آسمونهاش 

به نظرم این بررسی زندگی این آدما میتونه دانش روانشناسی متحول کنه یا حداقل کلی جلو ببره

پ.ن البته اگه کپی نباشه
پ.ن بعضیام با وجودیکه در کل انتگرال تابعشون بالا تره اما شخصیت اون آث رو ندارن. بعضا حتی دیده شده که سعی کردن که اون آث رو کپی کنن. اینجور آدما رو به خدا واگذار مینماییم د