جمعه

ژاپن


عکس از سیبونی


جزیره کوچیک نیپون(جزیره مرکزی)) که به سرزمین آفتاب تابان مشهوره تاریخ نسبتا یکنواخت ولی جالبی داره. نکته جالب در مورد این کشور اینه که امپراتوری فعلی ژاپن از حدود ۲۵ قرن پیش تا به امروز نسل به نسل بر کشور حکمرانی داشته و از همون زمان تا به سال ۴۵ تمامی مردم ژاپن بر این باور که امپراطور پسر خداست متفق القول بودن. تو اون زمانی که از تلویزیون میتی کومون پخش میشد وقتی که نشان مخصوص حاکم بزرگ نمایش داده میشد از کارگر و کلانتر و دزد و قاچاقچی همه و همه به سجده می افتادن . ملت ژاپن این باور رو دوست داشتن و باهاش زندگی کردن تا سال ۴۵ که مجبور به پذیرش حقیقتی تلخ شدند. در اون زمانی که امپراتور هیروهیتو به عنوان اولین امپراتور ژاپن در انظار عمومی ظاهر و سخنرانیش با صدای خودش از رادیو پخش شد غم ناشی از شکست رو در ذهن این ملت دو چندان کرد. آمار افرادی که در همون زمان در میدان اصلی توکیو دست به خودکشی (به شیوه سامورایی ها ) زدن به مراتب بالا بود. این واقعیت غم شکست رو در چهره ملت ژاپن دو چندان میکرد. ملتی که تنها چند قدم با تسلط بر شرق از جزایر اقیانوس آرام و اقیانوسیه گرفته تا چین و اندونزی و حتی هند و تاسیس بزرگترین امپراطوری آسیایی فاصله داشت الان باید تسلیم بی قید و شرط رو میپذیرفت. تسلیمی که با بهای از بین رفتن زیر بنای اقتصادی کشور به دست امده بود. تسلیمی که بهایش رو جوانان ژاپنی در حملات کامیکازه یا در جذایر جنوب داده بودن. تسلیمی که با نابودی کامل هیروشیما و ناکازاکی دو شهر بزرگ کشور همراه بود و البته جهانیان از این بابت خوشحال که دیگر ژاپن فکر حمله به منافع هیچ کشور و منطقه ای را نخواهد کرد. عصر طلایی ژاپن که از دوران میجی شروع شده بود و ژاپنی منزوی رو که در اون خارجیها حتی اجازه تردد در کشور جز مناطقی خاص چون یوکوهاما رو نداشته بودند رو به ژاپنی مدرن اما بر پایه فرهنگ سامورایی ها بنیان کرده بود اکنون فرو پاشیده بود. فروپاشیده بود و حتی در برابر رقیب مغلوب و دیرینه اش چین (چینی که سه سال بعد رسما جمهوری خلق چین شد) حرفی برای گفتن نداشت. کشوری بدون ارتش و البته با پرچمی سفید رنگ با یک گوی سرخ (خورشید) و نه با آفتاب تابانی که شعله های گوشه گوشه چشم بیننده را به تحسین وا میداشت. ژاپن مجبور بود به حیات خودش ادامه بده و البته مجبور بودند طوری هدایتش کنند در مسیر حیات که به سمت و سوی آن همسایگان دیرینه اکنون سرخ نرود. تقریبا تمام کشور ها در برحه ای از تاریخ چنین سرنوشتی داشتند و تمام انسانها ایضا . واقعا داستانهای جالبی هستند و فیلم هایی که (با هر هدفی) این موضوع رو نشون میدن ارزش دیدن دادن.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر