دوشنبه

ساز نو آواز نو


تصنیف صاحبدلان از آلبوم ساز نو آواز نو.اون آقایونی که می گن این شوالیه جز کار تکراری کاری نکرده خیلی بیجا می کنن. انصافا این آهنگ رو باید اینجوری خوند نه اینکه بگی: دل می دل می دل رود ززززز دستم صا صا صا صاحب صاحب صاحب ;) و اینکه اولین باری که آهنگ رو گوش دادم تو اتوبوس انقلاب به راه آهن تو راه مرسه(علامه حلی بود) صبح حدود ساعت 7 من کلاس دوم دبیرستان داشتم تو شلوغی جمعیتی به شدت انبوه و به شدت متنوع له می شدم و راننده با این آهنگ مست و سرخوش یکه تاز میدان بود

پانوشت. بعدها با تولد مترو کیف این کامیونیتی از جامعه ایرانی چند برابر شد

یکشنبه

lose yourself

این نسخه هواپیماییشه(تو هواپیمای امارات به جز خط ایران دوبی که یه طیاره قراضه بود تو خطهای دوبی لارناکا و لارناکا به لندن اونقد این ورژن (مودبانه)(اصل داستان سانسور شده) رو گوش دادم دیگه تو فرودگاهم فک می کردم داره از بلند گو پخش می شه

پیرهن مشکی من

پیرهن مشکی من از غم نیست. تقریبا قدیمی ولی بسیار پایشم

به محض گرفتن خبر جدید به روزش می کنم




ولی خداییش اینام خوب یاد گرفتنا ضربه جسم سخت به سر

شنبه

چند تا عکس و کمی صحبت





عکس اول رو نتونستم ازش بگذرم! خدااااااست. عکس دوم رو شما که ادعاتون می شه بگین این سه نفر کین.عکس سومم جناب مشایخیه .آی جوانی کجایی(به ضم واو).نم بارونی از پشت پنجره به گوش می رسه. امسال کریسمس مرام گذاشت و ما رو که به خاطر کارا مجبور به حبس در این دهات پرینستون(که لذتش به خلوتیشه) شده بودیم با سرما مواجه نکرد هوا کاملا بهاری بود بر خلاف یک ماه پیشش که عملا متناوب شب بود بیابان بود زمستان بود رو تجربه می کردیم.خلاصه دمش گرم . منم که می دونم اینا چقدر دلشون می خواست اینجا شب کریسمس برف میومد و اینا همش بلند بلند می گم الان خیلی هوا خوبه اصلا سرد نیست(امون از این سادیسم)جلوی در قلعه مجسمه ای از یکی از بزرگان اینجا هست که ملت لباس و کلاه بابا نوئل سر و تنش کردن. باحال شده.اگه حال داشته باشم عکسی ازش می ندازم. نیما ترب(جناب ترابخانی )راستی جی آر ای ترکونده 560 وربال. گفته برای شیرینیش همه مهمون من بیان جرجیا تک پول هواپیمارم می دم(مگه نه نیما؟)ایول نیما.دیشب برای اولین بار از زمان اومدنم به اتازونی بیخوابی خورد به سرم. تا سه که تو اینترنت وول می خوردم بعد تا چهار تو رخت خواب بعد تا 7 بلند شدم از ناچاری درس خوندم بعد گرفتم خوابیدم تا یک و نیم. یادم میاد فقط صدای سر و صدا از بیرون میومد گویا یه چیزی خراب شده. امشبم حوصله خوابیدن ندارم حالا تا ببینیم قسمت چیه. الان دارم کمی زبانهای برنامه سازی می خونم(داشتم می خوندم) کلا جالبه خیلی با اون چیزی که تو شریف خوندیم فرق داره. اونجا می خوندیم که چه زبونی چه خاصیتی داره. اینجا تمام خاصیتها رو رو حساب لاندا پیاده می کنن و نشون می دن طراحی باید چه خصوصیتهایی از نظر تایپ سیفتی و آپریشنال سمانتیک داشته باشه تا برنامه امن بشه و به بن بست نخوره. کلا نکته جالب اینه که تئوری زبانهای برنامه سازی دوگان منطقه و هم ارز با اون. یعنی هر خاصیت جدیدی که به سیستم اضافه می شه معادل افزودن یه مفهوم به لاجیکه مثلا ایزومرفیزم معادل منطق مرتبه دو میشه یا ساب تایپینگ معادل اینتیلمنت یا چند تایپی معادل "یا" یا توابع معادل اگر آنگاه و غیره.بدی اینجا اینه که کسی نیست به آدم بگه اینقد علافی نکن. با تمام این کارام روزی 2-3 ساعت حتما سیو 4 بازی می کنم که خوب واقعا بازی قشنگیه بر خلاف سیو 3 و کال تو پاور. تمام ایده های خوب سیو 2 رو برداشته به اضافه تمام چیزای نستالژیک سیو یک(یادش به خیر من 8 سالم بود معتاد سیو یک شدم) و کلللللی ایده جالب به بازی اضافه کردن. کلا این بازی تو کل بازیایی که ساخته شده یه چیز دیگست شک نکنین


جمعه

بازگشت اونم در حالیکه 4 تا امتحان و دو تا ارائه در پیش دارم

دلیل برگشتم رو نمی دونم. کلا تجربه قبلی تجربه خوبی نبود. مطالب زیادی با هم قاطی می شدن.سعی می کنم از این به بعد در حالیکه استقلال اینجا رو حفظ می کنم پستای شخصی نذارم.و البته تاکید می کنم که کماکان آزادی بیان اینجا(به جز فحش) کاملا وجود داره و البته آزادی بعد از بیان رو نمی دونم

یکی از دوستان در اینجا روهیت نامیه اهل پاکستان. میونش با من خیلی خوبه و خیلی به ایرانیا احترام می ذاره. منم بعضا وقتی بشه سر غذا می رم باهاش گپی می زنم. سال دیگه می گه برای رشتش باید فارسی یاد بگیره منم ابراز پایگی کردم. امروز خیلی ناراحت بود از ترور بوتو. قبلا هم یه بار باهاش صحبت کرده بودم راجع به اوضاع پاکستان .اونقد امروز ناراحت بود که منم ناراحت شدم.

دو روز پیش امتحان رمزنگاری بود تیک هم و البته به نظرم از تمرینا و امتحان سالای قبل بسیار سخت تر.دو ارائه و چهار امتحان دیگه در پیشه .به خصوص برای ارائه درس کوانتوم باید سعیم رو بکنم. یکی از دوستان(سینا سالک)که برای یه کنفرانس کوانتوم از ایران به هند رفته اونجا اومش (وزیرانی) رو دیده و وزیرانی بهش گفته تو سینایی اتفاقا یکی از شاگردای خیلی خوب منم سینا ست(این یعنی من بدبخت شدم)خلاصه فعلا اوضاع به شدت من رو مشغول کرده

چند روز پیش احسان نامی از استنفرد اومده بود اینجا ازش حال سیاوش رضوان رو پرسیدم و وقتی خبر برنامه خیلی خوبش در شب یلدا رو شنیدم بسیار خوشحال شدم. ببینیمت پسر

اینجا الان ملت همه رفتن شهرشون. من این خلوتی رو خیلی دوست دارم ولی مشکل اصلی غذاست که الان بهمون غذا نمی دن(با این حال فهمیدم که غذاهای مکزیکی و لبنانی (و البته سوشی) هم همانند غذاهای هندی بسیار خوشمزه هستن. اصلا فکر نمی کردم اینقدر راحت بشه با غذاهای کشور های دیگه کنار اومد. فقط غذای چینیه که ترجیح میدم بیشتر از دو هفته یکبار نخورم تا تازگیش حس بشه

می خواستم راجع به جامعه طبقاتی اینجا و مزایا و معایبش بنویسم که ترجیح می دم هنوز بذارم تجربم بیشتر شه و هنوز 5 ماه نشده اومدم اینجا تحلیل و تئوری ندم! ولی به هر حال بازم می گم که الان با صحبت با ملت بیشتر از 50 کشور فهمیدم که کشور در زمان خاتمی در جایگاه بالا تر از متوسطی حتی اگه قرار باشه با معیار های اینجا مقایسه بشه داشته و این تصورات ما دنباله همون چیزاییه که در زمان انقلاب به ملت داده شده تا راه بیافتن.... بگذریم.ولی جدا نکات جالبی از بدو ورود به این شهر کاملا بین المللی کشف کردم

الان دارم یه آهنگ خیلی قشنگ از مرضیه گوش میدم.چون قراره یه پست خوب از کیانوش تو همین زمینه گذاشته بشه لینک نمی دم فعلا ولی هر کی گوش نکنه سرش کلاه رفته

و فعلا توجه خویش را به آهنگای زیر جلب می کنم

آهنگ لا مروت که مرتضی احمدی 30-40 سال پیش خونده
مجموعه شاه پری از پری زنگنه که البته ناقصه بعدا می رم دنبالش
آهنگ بوی عیدی از فرهاد بزرگ که مطمئنم از بهترین آهنگای دنیاست.شک نکنین
و در پایان گلنار از داریوش رفیعی خواننده خوب بمی با آرزوی اینکه دیگه شاهد چنین فاجعه ای نباشیم(می دونم فقط آرزو ه ولی خوب آرزو بر جوانان...) راستی یاد دکتر رحیمی تبارم می کنم همینجا . هیچ وقت اون جلسه کلاسش بعد از زلزله بم رو یادم نمی ره

مخلص