چهارشنبه

پرینستون تایمز- چهارشنبه 30 آوریل


در هفته ای که گذشت در گروه تئوری دپارتمان جشن خداحافظی ای برای یکی از اعضای خاندان برکلی که مهاجرتی یک ساله به اعیان نشین پرینستون داشته برگزار شد. الکساندرا کولآ که در تصاویر فوق با مشخصه تنها دختر در تصویر به طور یکتا مشخص می شود شاگرد سال چهارم اومش وزیرانی است که همراه با مسافرت یک ساله استاد (که به دلایل شخصی و جهت آستین بالا زدن برای خود) بوده دانشجوی زیرک هم از موقعیت استفاده نموده و یک سالی را به ترک یار و دیار می پردازد.

یکی از شاهدان عینی ماجرا که در تصویر همین جلو نشسته به نقل خاطره ای از الکساندرا می پردازد:
" روزای اول که اومده بودم دپارتمان فکر میکردم این اون دختر همدوره ای ممد ایناست " یک دختر کوچولو با یه لهجه خیلی عجیب (که من تا مدتها کلا تو دیفالت ذهنم بود که این آمریکاییه و لابد یه مشکلی داره که اینطوری حرف میزنه. الکساندرا مسئولیت برگزاری جلسه های دانشجویی رو داشت. تو یکی از جلسه های اول یادمه داشت یه چیزیو میگفت بعد گفت SDP کی نمیدونه چیه؟ من که اون موقع ها کلا از بیخ عرب بودم گفتم من! گفت LP میدونی چیه؟ گفتم نه! یهو دیدم همه دارن یه جور بدی بهم نگاه می کنن! اینجا بود که ممد محمودی یه جوری قضیه رو ماست مالی کرد. اون اولا فکر میکردم این آدم خیلی مغروریه و اصلا باهاش حال نمیکردم. ولی کم کم نظرم عوض شد. خیلی عجیبه خیلیا تو نگاه اول چقدر نایس به نظر میان ولی بعد از یه مدت ... و خیلیا بیلعکس.

کم کم فهمیدم این خانوم الکساندرا گریک (یونانی ) هستن و اون لهجه هم از همین بابته! تقریبا تمام ایده پروژه درس کوانتوم رو جرقش رو از الکساندرا گرفتم و مهمتر از اون اون روزی بود که فهمیدم برای مقاله خوندن وقتی مقاله ریزالتی داشته باشه که میخوای بفهمیش مارکر و رنگ کردن صورت قضیه و پروف احمقانه ترین کار ممکنه. باید به مقدار نامتنهاهی کاغذ برداشت و بهترین دفاع حمله است.

شب خداحافظی چیزای جالبی میگفت. از اینکه به نظرش اومش ادوایزر خوبی نمیتونه باشه چون هیچ کاری با شاگرداش نداره. فرضش اینه که شاگردا خودشون چون مجبورن کارشون رو میکنن (راست میگه اینجوریه) و از این گفت که آخر سال دوم رفته پیش اومش و گفته من دیگه نمی خوام رو کوانتوم کار کنم . اومش پرسیده : "خیلی خوبه! حالا رو چی میخوای کار کنی؟" و جواب شنیده "نمی دونم !!" و بعد گفت که اومش گفته تغییرات خیلی خوب نیست (شدیدا اشتباه میکنه این بشر) و اینجا بوده که الکساندرا با صدای بلند زده زیر گریه!".البته الکساندرا هنوزم رو کوانتوم کار میکنه ولی خوب کنار کارای الگوریتم و غیره . قابل تامله! لا اقل من درک میکنم قضیه رو کاملا (با اینکه سال اولم).

اون قایقی که اون وسطه سوشی بود و یه چیز دیگه (یادم نیست اسم اون یکیو). ای که ملت چقدر تبلیغات بیخودی میکنن! سوشی نه اونقدر چیز از دماغ فیل افتاده ای بود که دیگه آدم رو مدهوش کنه و به ملکوت اعلا ببره نه لقمه ماهی خامی که انسان با خوردنش به کنت ترانسیلوانیا تبدیل بشه و بارقه های بلا بلادرنگ بر سرش نازل. یه غذا بود مثل اکثر غذاهای دیگه و در نوع خودش جالب .

این پسری که بغل منه امسال فارغ التحصیل میشه. تقریبا مطمئنم دلم به شدت براش تنگ میشه . اسمش ادن خلامتاک (eden clamtac) است و متولد jerusalem . به هیچ وجه الکل نمیخوره! به شدت پایه قلیونه و البته آهنگهای persian music (شهرام و افتخاری و ... و بعضا ترکی) همیشه تو تئوری لب میاد اینا رو میذاره. بعضیاش رو منم حتی نشنیدم. فوق العاده آدم آرومیه و خوش صحبت . با عرض پوزش از پرینستون تایمز از فرصت سو استفاده نمودم و به تجلیل از خاله هام هم پرداختم اینجا! "

پرینستون تایمز: "بعدا سر فرصت راجع به ادن و بغلیش (داوید استیرر) صحبت خواهیم کرد البته یه سری آدم دیگه هم بودن از گروه که تو اون میز اونوریه هستن و در عکس نا پیدا . راجع به اونام در جای خود صحبت خواهیم کرد"

این شاهد :" فقط برای مطلب آخر : الکساندرا رفت. شاید منم کارم به زودی با هاش کمتر بشه. ولی تاثیرش روی من در ترم اول کاملا غیر قابل انکاره. البته فقط ترم اول . ترم دوم همه چیز فرق کرد"

پرینستون تایمز:" خیلی ممنونم." دستش را همزمان به نشانه تاکید بالا میبرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر