شنبه

پرینستون تایمز- شنبه 26 آوریل :


بخش آموزشی: همونطوری که برخی از دوستان میدونن اکثر امواج smooth (معادل فارسی بهتری ندارم) رو میشه به صورت حاصل جمع یه تعداد خیلی کم تابع سینوسی نوشت (بیشتر منظورم گسسته است با پیوسته کاری ندارم) حالا نکته اینه که تصاویر smooth نسیتن بلکه قطعه به قطعه smoothهستن و تو مرزها شکستگی داریم (مثلا مرز صورت آدم با محیط) این جور توابع رو میشه به صورت تعداد خیلی کمی تابع ویولت پایه نوشت. امروز علی پزشکی کار با پکیج ویولت متلب رو یادم داد. این یک نمونه مثاله . تصوریر پایین سمت راست دقیقا همونقدر اطلاعات داره که تصویر اصلی داره.

کسی که ویولت رو اختراع کرده یه خانومه تو دپارتمان ریاضی ما. زن کالدربنکه (البته برای پرینستون تایمز دقیقا معلوم نیست که چرا فامیلیش فرق میکنه ;) ) و شاگرد شنون بوده. ویولت به شدت برای کامپرسد سنسینگ چیز مهمیه . اگه نبود کلا باید این کامیونیتی میرفت بوغ میزد!

بخش روایت : تنها هدف این بخش ضبط و نگهداری شرح زندگانی مردمانی در سرزمین پرینستون و طبیعتا اکثرا دانشجو میشه. بیشتر قسمتها حول یکی از کارمندان همین پرینستون تایمز (سینا جعفرپور) میگذره ولی سعی میشه به زندگی بقیه هم پرداخته بشه! همونطور که تاکید شد این بخش یه بخش رئاله و فقط برای ثبت در تاریخ. نگارنده هیچ علاقه ای به استفاده از تعابیر کلیشه ای همانند آخرین نخ سیگار یا عشق پانزده سانتی (ک...ر..) نداره و بینندگانی که به قصد دیدن جوک یا معما یا استعاره و از این طیف که به شدت در حال گسترش هست و نگارندگان بخشهای دیگر پرینستون تایمز هم سعی به استفاده از آنها را دارند را به شدت هشدار میدهیم که به جای اشتباهی آمده اند.

هفته ای که در پیش است هفته ای قرمز خواهد بود. وقایع بسیاری که از مدتها پیش چنان سرش را گرم کرده که نفهمید چطور از دی به اردیبهشت رسیدیم. هفته دیگه آخرین مهلت دپارتمان هست برای معرفی ادوایزر. اینکه در پرینستون ما از اول کار مجبور نیستیم بریم زیر دست یک نفر و یک سال به قول معروف فرجه داریم چیز واقعا خوبیه. ولی یک واقعیتی هست که پول استادا کمه و دانشجوی دکترا گرون. در نتیجه حتی بعد از ادمیشن رقابت خیلی شدیدی برای کار آینده با استادای خوب پیدا میشه. موضوعی که الان که دیگه با سال بالاییامون راحت تر شدیم میبینیم که اونام مشکل داشتن چقدر. احتمالا در شماره بعدی که به الکساندرا کولا (که شاگرد وزیرانی بود و یک سال در دانشکده ما مهمان به طور مفصل به این بحث می پردازم). تو خودمونم که لا اقل این اسکلای گروه تئوری رو که به شخصه در جریانشونم و سایرینم نباید زیاد فرقی بکنن.

مساله خوبی که اینجا در هر صورت وجود داره اینه که (بر خلاف کشور اسلامی ایران) اینجا واقعا آدم باید کاملا رک باشه کلا سعی میکنن اگه بتونن کمک کنن. البته ممکنه یهو یه آدم حالگیرم پیدا بشه ولی اولا کمه بعد چون سیستم اینطوریه اونم دیگه تو سیستم افتاده. هفته پیش کالربنک قبول کرد که ادوایزر بین رشته ایم بشه. خودش پیشنهاد داد که من با اون و شاپیره ترکیب خوبی میشه. شاپیره چند روز بعد که من رفته بودم راجع به پروژه درس باهاش صحبت کردم تلویحا گفت صحبت کرده و من میتونم باهاش کار کنم . ولی خوب تا وقتی نامه رو به دپارتمان ندن (که ددلاینش هفته بعده) خبری نیست. به هر حال امیدوارم کماکان هر چی صلاح کاره همون بشه.( من سه تا مساله برا تابستون دارم که برا تا جنرال کاملا کافیه رو همینا ادامه بدم).

این داستان مقاله مام جالب شد. جناب کالدربنک مقاله رو فرستاد برای بابک حسیبی در کلتک. مقااله سه تا چیز رو نسبت به کار اونا بهبود می داد (در واقع up to a constant optimum میکرد) جناب حسیبی (اگه اشتباه نکنم ادوایزر امین خواجه نژاده) مرام گذاشته بود و واقعا از کار به نحو خوبی تعریف کرده بود. دستش درد نکنه. ریزالت اول رو تایید کرده بود که بهش فکر نکردن. اما بعد گفته بود ما دو ماه پیش از یک راه دیگه ریزالت دوم رو در آوردیم و فلان جا ارائه کردیم اینم مقالش. راجع به سومی هیچ حرفی نزده بود. دیشب مقاله رو خوندیم اونا O(k log n ) طول میکشه تا ریکاور کنن ما O(k در نتیجه دیگه دیروز من رفتم گفتم این رو باید بفرستیم بره و گرنه اگه تا حالا کس دیگه ای در نیاورده باشه به زودی در میاره. حالا فردا و پس فردا باید بشینم اون رو بنویسم . فقط یک چیزش خوب شد که این کالدربنک گفت این همون چیزیه که من از یه فاینال پراجکت انتظار دارم. در نتیجه دیگه فعلا نیازی به پیاده سازی و درد سراش نیست.

امروز گروه ریاضی کاربردی جشن خداحافظی برای علی گرفته بود. جشن روی تالک وزیرانی بود . تالک وزیرانی دقیقا اسمش کوانتوم کریپتوگرافی بود و تو انستیتو یعنی دقیقا خفنترین چیزی که من روز اولی که اومدم پرینستون میخواستم یاد بگیرم و روش کار کنم. ولی آدما چقدر عوض میشن سر تالک نرفتم رفتم جشن علی حرفای خوبی زد راجع به سوالایی که ازش پرسیدن و غیره

اونطرف قضیه ماشین لرنینگه. برا اون چیز خوبی پیدا شد. فعلا با قضیه ساندویچ ثابتش کردم. هنوز نمیدونیم در چه حاله ولی چند روز پیش یه مقاله کاملا ریاضی تو اینترنت پیدا کردم که به طور اکسپلیسیت گزاره رو برا یه پروجکتی که اندازه ها رو حفظ میکنه بیان میکرد. ما دقیقا همین رو میخوایم برا وقتی اندازه ها به اندازه اپسیلون میتونن جا به جا بشن. به شدت کار میبره لا مصب ولی هدف اینه که بتونمیم iteratively تصویر کنیم وقتی که حتی log n هم بزرگه.

ونیت یه هندیه. من با خیلی از هندیا مشکل دارم رو بهشون بدی پر رو میشن در نتیجه من همیشه باهاشون یه جوری برخورد میکنم که پررو نشن. ولی این فرق داره. هم خیلی تیزه هم خیلی متواضع . بچه خوبیه کلا. کلی کار تو کوانتوم فالت تالرنس کرده قبل از اینکه بدونه کوانتوم چیه فقط با بک گراند جبر و گروه. یه شب اومد قضیه رو برام توضیح داد. واقعا حس کردم بچه با هوشیه. سرم درد گرفته بودم آخرش. الان یه ماهه ونیت رو یه جاش گیر کرده. قرار شد فعلا کوانتوم رو ول کنه.

این جیم باعث میشه به شدت خوب بخوابم. ولی روزا خستم میکنه زمان پروجه ها هفته یعد شاید مجبور شم مینیممش کنم.

پروچه گرافیک رو هنوز نمیدونم چیکارش میخوایم بکنیم. باید تا دوشنبه بگیم . این آدیتیا (یکی از بچه های گروه تئوری که اونم درس رو داره) باز اومد گفت بیایم گروهی. من موندم چه رویی داره این بشر. سر پروجه کوانتوم با این و موریتز هم گروه شدیم. این موریتزه کار میکرد اساسی. ولی هر چی به این میگفتی میگفت یایا دیس ایز کوایت سیمپل! آخرش روز ارائه که ساعت 11 ارائه ها شروع میشد و ما قرار گذاشته بودیم ده و نیم آقا ساعت یازده و ربع با چهار تا دونه اسلاید اومده چیزی که کفت در حد جلسه دوم درس کریپتوگرافی عادی (کاملا بی ربط به کوانتوم ) بود. این دفعه فک کنم یه جوری اگه وقت بشه دمبی ازش بسوزونم با اطرافش.

القصه با کار و پروژه ها مشغولیم حسابی. امتحان این ترم یه دونه داشتم که کنسل شد. باقی ماجرا توکل به حضرت دوست.

این روایت سینا جعفرپور فعلی ست. در سری بعد به داستان خانم اکساندرا کولا از یونان دانشجوی سال چهارم (کم کم سال آخر) از برکلی و شاگرد وزیرانی میپردازیم که گفتنی های زیادی دارن! البته به علت نا مسااعد بودن آب و هوا احتمالا زمان و ممکان وآن متعاقبا اعلام میشود.












هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر