چهارشنبه

خسته تر از خسته ام

ساعت:سه و نوزده دقیقه بامداد! خیلی خستم! امروز باز یک امتحان تیک هم بود و تمام روز مشغولم کرد! همون ام ال! یه قسمت امتحان این بود که باید برای یه زبون اسمبلی با ام ال اسمبلر می نوشتیم و بعد یه کد رو توش ران می کردیم! به نسبت خودش خوب بود خوشم اومد بقیه امتحانم دو تا سوال مفهومی بود با بقیش اثبات امنیت تایپ همین زبون اسمبلی تایپ دار. واقعا خستم الان ولی دیگه ساعت که به اینجا برسه حکایت من می شه حکایت اون طفلی که دو سه شبه چشماش به دره.میرم به آهنگ پست قبلی گوش می دم ولی واقعا الان خستگی رو تو تنم حس می کنم

ساعت:چهار و هفت دقیقست! دیگه عمرا بتونم امشب رو بخوابم و عمرا بتونم فردا رو بیدار بمونم! چه حس جالبیه مغز آدم که تعطیل میشه! دیگه به هیچ چی بند نیست! تقریبا یه ریز دارم هتل کالیفرنیا گوش می دم اما حتی برای اینکه بفمم دارم چی کار می کنم(دارم هتل کالیفرنیا گوش می دم) حدودا باید چل ثانیه فکر کنم دیگه چه برسه به بقیش.

some dance to remember, some dance to forget

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر