جمعه

شرح آرزومندی

سحر با باد می​گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می​رو که با دلدار پیوندی

جهان پیر رعنا را ترحم در جلبت نیست
ز مهر او چه می​پرسی در او همت چه می​بندی

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسندست
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می​رقصند و می​نازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

Tomorrow is my final quantum presentation, wish me luck.

PS.Sorry again for those friends who cannot open it! We should find a solution very soon, maybe after this presentation and my 3 other exams:D

۶ نظر: