شنبه

پرینستون تایمز -ری یونیون دو

ادامه از شماره قبل

اعتراف میکنم پرینستون این دو سه روزه جای فوق العاده حال به هم زن و غیر قابل تحملی برای ما شده. جمعیت بسیار زیاد توریست و ترافیک بالا و حضور پلیس و مغازه هایی که به قول گفتنی بره کشونشونه و کلا شهر به یه کمپ توریستی تبدیل شده. مثل قبرس. الان اینجا خارجه! فقط بلدن مثل اسب بیاشامن! چه میشه کرد دیگه این ملت این سرزمین از زمان اون خدا بیامرزم همینطوری بودن!

الان یکی از ساکنان خوب پرینستون گفت فردا برنامه های جالب تری داری دارن سعی میکنم گزارشی زنده فردا از مراسم به سمع و نظر منتظران برسانم.

از سال 1925 تا سال 2008 مردان و زنانی که از کالج وودرو ویلسن به مقام سناتوری و گاورنری رسیدن و برای منافع ملتشون دستور به خونریزی و جنگ و غارت در بسیاری از کشور ها رو دادن. مردان و زنانی که بعد از پایان درسشون در شرکتهای بزرگ و نماد کاپیتالیزم مشغول به کار شدن و بر مبنای همون اصول اقتصاد باز برای خودشون و فرزندانشون زندگی نسبتا مرفهی ایجاد کردن مردا و زنایی که حاضر نبودن برای دیگری کار کنن و در نتیجه اقدام به تاسیس خرده بیزینس های خودشون کردن و سالهای سال زندگیشون رو وقف بهبود بیزینسشون به هر وجه ممکن کردن و مردان و زنانی که از تمام این قضایا فارغ شدند و یک زندگی آروم یکنواخت و بی دردسر رو در یک محیط آکادمیک و دانشگاهی شروع کردن. و حالا میتونی ببینی اوناییشون رو که زمانی مثل خودت بودن و حتی جاه طلب تر و خودخواه تر و مغرور تر و الان به آخر خط رسیدن . فقط حضور دارن تا نماد باشن نماد از گذشته ای که داره سعی میشه بهش افتخار بشه! و کسی فرصت نمیکنه با خودش فکر کنه آیا ارزشش رو داشت؟ و حالا میتونی ببینی اوناییشون رو که الان به سن پدر خواندگی رسیدن. اینا نه تنها هنوز به آخر خط نرسیدن بلکه تازه دارن شیرینی حاصل عمرشون رو میبینن . تو این مراسمم دارن با دوستای قدیمی و هم سن و سالشون نقشه برنامه ها ی آتی رو میکشن. و میبینی اوناییشون رو که تازه تو وال استریت جاب گرفتن دارن فکر میکنن چطور رئیسشون رو ایمپرس کنن دارن فکر میکنن به سفر های کاری که باید برن و ملاقاتهایی که باید داشته باشن و قرار دادهایی که باید امضا کنن و البته دارن فکر میکنن به دیت بعدی. و میبینی اوناییشون رو که هنوز فسقلین. هنوز دماغ که سهله شلوارشونم نمیتونن بالا بکشن. دارن سعی میکنن مودب باشن و زندگی بیرونیشون رو یه برنامه از پیش تعیین شده باشه تا اونا رو به سکوی پرتاب برسونه و البته درونشون رو فقط خودشون خبر دارن و کسایی که باهاشون به ایتینگ کلاب ها میرن. بله نسل بعدی در حال آموزش های نهاییه ! فریاد عمو سام به گوش میرسه: آی وانچ یو
و میبینی اوناییشون رو که فارغ از تمام مسایل سرگرم توپبازی هستن با خودت حس میکنی واقعا آیا روزی نوبت اینهام میرسه. صدایی درونت بهت میگه که نه! ولی حیف که نمیتونی باورش کنی. بله این شجره نامه آکادمیک منه از سال 1925 تا 2008 و حتی بعد!

یه فیلم همینطوری که

داشتم میومدم گرفتم با موبایل کیفیتش خوب نیست ولی میذارم که اگه روزی اتفاقی افتاد اثری از تاریخ فعلی بر جای باشه.

همین!


"پی نوشت: اینا اکثرا تمرینه و رفع خستگی مفرط وگرنه من هنوزم معتقدم به هر حال نقش جامعه اکادمیک و دانشجویی در مهار جامعه صنعتی و سیاسی غیر قابل انکاره"



۲ نظر:

  1. گوهر مداد جان بسی حال کردیم این شش ( به ضم شین اول و سکون دیم)چپ گرایمان حال آمد ( از سیدی بپرسی برات توضیح میده یعنی چی)
    همین جور ادامه بدی به شخصه میرم از هوگو چاوز برا پرینستون تایمز یک گرانت تپل می گیرم

    ( خداییش بچه پر رو تر از ما که هم نمک کاپیتالیزم رو بخوره و بعد هم نمکدونش را بشکنه نیست!!!)

    پاسخحذف