شنبه




و بدین ترتیب داستان انتخاب استاد راهنمای آخرین دانشجوی سال اول پی اچ دی (در کامپیوتر ساینس) در شهرمان هم به پایان رسید. به همین منظور با شخص مورد نظر مصاحبه ای انجام دادیم تا نظر شخصی و جمعی وی را جویا شویم. این شما و این هم دوجی پی :
"من هنوزم باورم نمیشه! الان به اندازه زمان ادمیشن گرفتنم و بلکه به مراتب بیشتر از اون خوشحالم. امروز راب کالدربنک و راب شاپیری نامه ای رو امضا کردن که بیان میداره لا اقل تا زمان آزمون جامع ایندو استاد راهنمای من خواهند بود. من نمیدونم چی باید بگم ولی واقعا میدونم الان از زمانی که ادمیشن گرفتم بیشتر خوشحالم. امیدوارم بتونم خیلی چیزا ازشون یاد بگیرم. این دو نفر اون ویژگی که تو پست قبلی راجع به بچه های تئوری گفتم رو ندارن. و یه چیز جالب در باره پروفسور کالدربنک اینه که بکگراند ریاضی به شدت خفنی داره ولی در عین حال به شدت دوست داره کارایی بکنه که نتیجش بره تو صنعت و یه جایی دیده بشه! این خیلی خوبه باعث میشه آدم انگیزه بگیره "

گفتنیست دیشب سردبیر د.پ.ت که مست و خرامان بود اشتباها به جای نامه های عاشقانه به همسر وفادارش مطالبی رو در نسخ فراوان منتشر کرد که همینجا از همگان عذز میخواهیم (طفلی اونقد زده بوده که خونده ثرزدی و نوشته چهارشنبه)

از اتفاقات دیگر امروز شهر برگزاری جشن تولد شصت سالگی باب تارجان بود. تارجان که به شهادت تاریخ از زمانی که شاگرد فلوید بوده خدمات زیادی به صنعت گراف کرده هم از نظر قیافه و هم از نظر صدا نمونه کامل یه آمریکایی غلیظه!!! درس دادنش مزخرفه! (من دو جلسه به زور تحمل کردم) ولی به نظر میاد آدم بدی نباشه! پارسال سر جنرال هر دو تا شاگردش رو انداخته (و هر دو ترک تحصیل کردن!) . در حال حاضر باب در شرکت اچ پی در کالیفرنیاست و هفته ای سه روز بین اینجا و آنجا در گردش. خلاصه امروز جشن تولدی برایش بر پا بود به همراه سخنرانان گونه گون و انواع ماکولات و مشروبات!


و یک آگهی: ضحاکو (آزی دهاک) از دید یک چشم بادومی! اینجا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر