چهارشنبه

آب زنيد راه را




آب زنيد راه را، هين که نگار می رسد
مژده دهيد باغ را، بوی بهار می رسد

راه دهيد يار را، آن مه ده چهار را
کز رخ نور بخش او، نور نثار می رسد

چاک شده ست آسمان،غلغله ای ست در جهان
عنبر و مشک می دمد، سنجق يار می رسد

رونق باغ می رسد، چشم و چراغ می رسد
غم به کناره می رود، مه به کنار می رسد

تير روانه می رود، سوی نشانه می رود
ما چه نشسته ايم پس، شه ز شکار می رسد

باغ سلام می کند، سرو قيام می کند
سبزه پياده می رود، غنچه سوار می رسد

--آره! اای خدا سر خوشانِ عشق را نالان مکن. آمین!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر