جمعه

یه شب مهتاب

شب جمعه است و من مشغول سر و کله زدن با تمرین امتیازی درس ماشین لرنینگ. مهتاب است رویت آسمان بسیار زیبا. اما چیزی کم دارم گویا. دوباره به اینترنت میرم. کنسرت فرهاد . آهنگ شبانه (یه شب مهتاب) . آرامش چندین برابر میشه. شنیدم این روزا تلویزیون دولتی مکررا اقدام به پخش این آهنگ میکنه . ولی نمیتونم. نمیتونم برای اینکه با اونا لج کنم خودم رو از این محروم کنم. در واقع اگه این کار رو بکنم فقط و فقط با خودم لج کردم. به ایشان هیچ آسیبی نخواهد رسید. شاید اصلا به این جهت پخش میکنن تا به زعم خودشون این شعر رو از محتوا خالی کنن و مانند یک انگل افکار چندشناک خودشون رو به داخلش تزریق کنن (کسایی که کلیپارو دیده باشن میفهمن منظورم رو) . همونطور که به خیلی چیزای دیگه تزریق کردن به چیزایی که بعضیاش رو همین امروز داریم میبینیم. ولی امیدوارم به زودی بفهمیم که اگه قرار باشه ما خودمون رو از هر جیزی که داره زهری درونش ریخته میشه محروم کنیم در پایان هیچ چیز برامون نمیمونه. معتقدم بهترین دفاع حمله است. حمله های سر وقت و حساب شده چنان اثری از خودش باقی میذاره که میتونه حریف رو به کل فلج و وادار به تسلیم کنه (لا اقل من تو زندگی خودم این رو خیلی دیدم خیلی بیشتر از هر عمل دفاعی ) . بقیش بمونه بعد از حل شدن تمرین ماشین لرنینگ و البته لینک یه شب مهتاب (این شعر از اولین شعرایی بوده که من یاد گرفتم بخونم نوارش تو ایران هست هنوز D: ) و اجازه هم نمیدم کسی با تلاش عبث برای تزریق ناخالصی درونش حس من رو ازم بگیره. نمیتونه! همونطوری که اجازه نمیدم کسی برام امنیت اجتماعی رو تعریف کنه که ....

یه شب مهتاب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر