کابوس های ما، رویاهای آنها
کابوس من، رویای توستدشمن عزیز! کابوس شکست من، رویای پیروزی توست.کابوس های ما گاهی اوقات رویاهای دیگران هستند.
کابوس زندگیزنی در کنار خیابان خود را می فروشندکودکی که دست هایشان را به سوی رانندگان اتوموبیل ها دراز کرده اندجوانی که سرنگ را در گوشه کوچه در رگ دستش فرو می بردپدری که در جیب خالی اش دنبال هیچ می گرددکابوس هر کدام از ما زندگی دیگری است.
رویای آنروزدستهایمان در دست یکدیگر بودسرهایمان رو به آسمان بود و سرود پیروزی می خواندیمدر دست هایمان مسلسل ها غرش پیروزی را فریاد می کردندپنجره ها باز بود و خلق خیابان را پرکرده بودگلهای پیروزی می شکفتند و زمین زیر پای خلق آرام می شددشمنان خلق پیروزی سرخ ملت را در می یاقتند، عجب رویایی بود! کابوس همانروزدست های کثیف شان را در دست هم گرفته بودند.با دهانهای گشادشان عربده می کشیدند و قهقهه مستانه می زدندمثل دیوانگان اسلحه ها را رو به آسمان شلیک می کردندعقده ای های عوضی در خیابان می رقصیدندلگد به زمین می کوبیدند و صدای پایشان مردم را دیوانه می کرداو را مظلومانه گرفتند و دهانش را پر از خون کردند، عجب کابوسی بود!
کابوس پیشرفتبراي اينكه از شر روستا راحت بشويم به شهر آمديم و گرفتار اتوبوسها و متروهای ي شلوغ شديم.براي اينكه از شر اتوبوسها و متروهای شلوغ راحت شويم ماشيني خريديم و در ترافيك گير كرديم.براي اينكه از شر ماشين راحت شويم، كارهايمان را با تلفن انجام داديم و گرفتار زنگ های مدام و آزاردهنده تلفن شديم.براي اينكه از شر تلفن راحت شويم، از اينترنت استفاده كرديم.تاریخ اختراعات و اکتشافات، تاریخ اختراع ماشینهای تازه ای است که ما را از شر ماشین های قبلی نجات می دهد و گرفتار ماشین های تازه می کند.
رویاهای وحشتناکهیتلر و استالین مردانی بودند که برای بسیاری از مردمان حسرت دیدارشان را داشتند. اما همین ها وقتی شب ها به خواب گروهی دیگر از مردم می آمدند کابوس تلخ زندگی آنان بودند.
خاطرهکابوس های امروز ما به خاطره تبدیل می شوند.
سرنوشت بشرچطور ممكن است كه يك انسان هم عاقل باشد و هم بالغ و در عين حال به آينده بشر اميدوار باشد؟
کابوس من، رویای توستدشمن عزیز! کابوس شکست من، رویای پیروزی توست.کابوس های ما گاهی اوقات رویاهای دیگران هستند.
کابوس زندگیزنی در کنار خیابان خود را می فروشندکودکی که دست هایشان را به سوی رانندگان اتوموبیل ها دراز کرده اندجوانی که سرنگ را در گوشه کوچه در رگ دستش فرو می بردپدری که در جیب خالی اش دنبال هیچ می گرددکابوس هر کدام از ما زندگی دیگری است.
رویای آنروزدستهایمان در دست یکدیگر بودسرهایمان رو به آسمان بود و سرود پیروزی می خواندیمدر دست هایمان مسلسل ها غرش پیروزی را فریاد می کردندپنجره ها باز بود و خلق خیابان را پرکرده بودگلهای پیروزی می شکفتند و زمین زیر پای خلق آرام می شددشمنان خلق پیروزی سرخ ملت را در می یاقتند، عجب رویایی بود! کابوس همانروزدست های کثیف شان را در دست هم گرفته بودند.با دهانهای گشادشان عربده می کشیدند و قهقهه مستانه می زدندمثل دیوانگان اسلحه ها را رو به آسمان شلیک می کردندعقده ای های عوضی در خیابان می رقصیدندلگد به زمین می کوبیدند و صدای پایشان مردم را دیوانه می کرداو را مظلومانه گرفتند و دهانش را پر از خون کردند، عجب کابوسی بود!
کابوس پیشرفتبراي اينكه از شر روستا راحت بشويم به شهر آمديم و گرفتار اتوبوسها و متروهای ي شلوغ شديم.براي اينكه از شر اتوبوسها و متروهای شلوغ راحت شويم ماشيني خريديم و در ترافيك گير كرديم.براي اينكه از شر ماشين راحت شويم، كارهايمان را با تلفن انجام داديم و گرفتار زنگ های مدام و آزاردهنده تلفن شديم.براي اينكه از شر تلفن راحت شويم، از اينترنت استفاده كرديم.تاریخ اختراعات و اکتشافات، تاریخ اختراع ماشینهای تازه ای است که ما را از شر ماشین های قبلی نجات می دهد و گرفتار ماشین های تازه می کند.
رویاهای وحشتناکهیتلر و استالین مردانی بودند که برای بسیاری از مردمان حسرت دیدارشان را داشتند. اما همین ها وقتی شب ها به خواب گروهی دیگر از مردم می آمدند کابوس تلخ زندگی آنان بودند.
خاطرهکابوس های امروز ما به خاطره تبدیل می شوند.
سرنوشت بشرچطور ممكن است كه يك انسان هم عاقل باشد و هم بالغ و در عين حال به آينده بشر اميدوار باشد؟
به نقل از سایت ابراهیم نبوی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر