فردا! اگر بیاید. که امیدوارم بیاید. دوباره باید به جبران امروز تندر را در حیاط سبز خانه بخوابانم. جوابی بیابم بر سوالات سرکشی که بیرحمانه خودم خانه ام حرفه ام و حتی شاید بخشی ولو کوچک از هویتم را به تازیانه میگیرند. فردا ! اگر بیاید بایدش امروزی بهتر از امروزه روز سازم . چه بسیارند اتفاقاتی که به سان بچه لاک پشت های دریا ندیده دنباله وار در این زندگی روز به روز می آیند و میروند بی آنکه دیده شوند. بی آنکه حتی فرصت شود پیغام هایشان را بخوانم و پاسخش پیشکش. آه سینای پر مدعای دیروزگان. شرط میبندم از ماوراء تصورت خارج است تعداد پیغام های رایانه ای را که بی پاسخ گذاشتم. فردا می آید و من همان کنم که دیروز کردم. و روزهای قبلش پی در پی . و البته امروز خیر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر