جمعه

فردا

فردا! اگر بیاید. که امیدوارم بیاید. دوباره باید به جبران امروز تندر را در حیاط سبز خانه بخوابانم. جوابی بیابم بر سوالات سرکشی که بیرحمانه خودم خانه ام حرفه ام و حتی شاید بخشی ولو کوچک از هویتم را به تازیانه میگیرند. فردا ! اگر بیاید بایدش امروزی بهتر از امروزه روز سازم . چه بسیارند اتفاقاتی که به سان بچه لاک پشت های دریا ندیده دنباله وار در این زندگی روز به روز می آیند و میروند بی آنکه دیده شوند. بی آنکه حتی فرصت شود پیغام هایشان را بخوانم و پاسخش پیشکش. آه سینای پر مدعای دیروزگان. شرط میبندم از ماوراء تصورت خارج است تعداد پیغام های رایانه ای را که بی پاسخ گذاشتم. فردا می آید و من همان کنم که دیروز کردم. و روزهای قبلش پی در پی . و البته امروز خیر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر