سه‌شنبه

گروه دوستان

آقای ز: پارسال راجع به اینجا کار داشت چپ و راست پی ام میداد سوال میپرسید. بعد کارش تموم شد ماهی یه بار پی ام میداد راجع به کوانتوم سوال میپرسید بعدشم آخرش میگفت : اینارو بیخیال من خودم کارای خودم رو میرم میگم. بعد درسشم تموم شد دیگه ازش هیچ خبری نشد .

آقای  س: خیلی دفعات بهش زنگ میزدم حال و احوال میکردم . همینطور تو جی میل. بعد نزدیک جنرال شد یه کم سرم شلوغ شد. یه روز پی ام داد که "سینا در تماس باش!" . بعد از جنرال دوباره همون آش و همون کاسه

آقای ق: سالی یه بار میشه گیرش آورد اونم به این صورت که اول بیست بار بهش زنگ بزنی و با دختر صاب خونه رو در رو بشی بعد رندم هی به جی میل پیغام بدی بعد اونم اشتباهی تو رو با یه هندیه اشتباه بگیره و جواب بده. در این صورت میشه باهاش قرار یه سفری چیزی گذاشت . بعد چهار ساعت ناز کردن و منت کشیدن قبول میکنه. و فرداش روز از نو روزی از نو.

خانم ن: بهش که پی ام میدی کلی توضیح میده که داره ناخناشم لاک میزنه همزمان و با دویست و بیست نفر دیگه چت میکنه. بعد از ده دقیقه که نوبت بشه یه سوال خیلی تابلو میپرسه. سعی میکنی جوابش رو تو لفافه بدی. یه دونقطه دی ارسال میکنه که من منظورم یه چیز دیگه بود. بعد باید براش توضیح بدی که این جواب تو لفافه همون چیز دیگه بود. اون موقعست که یه اِِِِِ رو صفحه نقش میبنده. یه کم فکر کن عزیزم!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر