چهارشنبه

پس از باران


تو زندگی لا اقل واسه من یکی بعضی مواقع پیش میاد که فقط و فقط دوست دارم یه آهنگ آروم بذارم و برم رو تخت بشینم چشمام رو ببندم و سعی کنم همه چیز رو فراموش کنم. بدیشم اینه که خیلی ربطی به اتفاقات خارج نداره. ممکنه روز خیلی خوبی با دوستات داشته باشی کلیم بهت خوش گذشته باشه اما واقعا نمیدونی چرا اینطوری شدی.

یکی از دوستا امروز تو فیس بوک آلبومی از کیوان ساکت گذاشته بود. رفتم گوش دادم. قشنگ بود اما نمیدونم واقعا نمیدونم چطور شد که از اون دوباره به عاشورپور رسیدم و بعدش به پس از باران. به پس از باران . و دیگه من تموم شدم. میخوند و من به هیچ چیز فکر نمیکردم فقط گوش میکردم حتی به خاطرات خیلی زیادی که از اون زمان داشتمم و الان دارم بهشون فکر میکنم هم فکر نمیکردم .رسید به این ترک که دیگه حتی نتونستم آلبومم ادامه بدم . فقط همین ترک تکرار میشد و تکرار میشد و تکرار میشه.

بهت ایمیل میزنه یادت میاد یه بار بهش گفته بودی شش ماه پیش شایدم بیشتر. اما یادش بوده . حالا توپ تو زمین توست. باید بازی کنی. مساله های اساسی تو زندگی ایناست نه compressed sensing و المپیاد و کنکور و جنرال. باید بازی کنی. باید رو بازی کنی. سخته . سخته . سخته . It's complicated. هنوز میخونه. من که یادمه این آهنگ مال کجای سریال بود. یادمه. خوب یادمه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر