وقتی که ، دستای باد ، قفس مرغ گرفتارو شکست ، شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچله ها ، خبر فصل بهارو می دادن ، عشق آوازو نداشت
دیگه آسمون براش ، فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند ، تو پرش هوس نداشت
شوق پرواز ، توی ابرا ، سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور
اما لحظه ای رسید ، لحظه پریدن و رها شدن ، میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره ، بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف ، میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشید و افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت ، به ستاره ها رسید
با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت
من واقعا واقعا واقعا شک دارم کسی بتونه این آهنگ رو قشنگتر از این تو روح شنونده تزریق کنه.
لینک
Fereydoon is just awesome!
پاسخحذفای ول - باعث شدی برم دوباره گوشش کنم
پاسخحذفgeneral dadi pas?
پاسخحذفنه هنوز ولی وسوسه شدم
پاسخحذف