یکشنبه

کاش میتونستیم تا ابد با تو بمونیم

"ای عرش کبریایی چیه پس تو سرت ؟ کی با ما راه میایی جون مادرت؟" آلبوم رسمی سوم هم بیرون اومد (نمی دونم تو ایران هست یا نه). من واقعا اعتماد به نفس این آدم رو دوست دارم. شاید به همین دلیله که اکثر آهنگاش رو دوست دارم. میدونم که نامجو با شجریان قابل مقایسه نیست (ولی واقعا هم نامجو قراره نامجو بشه نه شجریان) یا مثلا رضا یزدانی فریدون فروغی نیست ولی اونم باید خودش بشه نه یه کپی! اینا سبک خودشون رو دارن- اعتماد به نفس خوبی دارن - و فکر میکنم بارشونم هست چی کار دارن میکنن.

آقا! این استاد راهنمای ما یا میخواد که ما رو پاس کنه یا بدبخت! حدود یک ماه دیگه آزمون جامع منه و الان تقریبا تنها کاری که نمیکنم خوندن برای اونه! از نوشتن پروپوزال و تمرین فوتبال و بازرس کلوزو و سی دی و باز گشتن و تصحیح ورقه و .... . از لاله زار که میگذرم حسرت گوله با منه. میتینگای تک نفره - عربده های مرده باد یک شبه زنده باد شدن - زخمای کهنه وا میشن - دوباره کوچه ها پر از مردم همصدا میشن ....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر