من از قدیما آهنگای نایتویش رو دوست داشتم. امشب که به طور اتفاقی تو یوتیوب داشتم تو آهنگاش چرخ میزدم به یه ویدیوی عجیب رسیدم. چقدر تصاویرش آشنا بود! یه مقدار گذشت تا درست و حسابی یادم اومد داستان از چه قرار بود.این بابا همون بود که ما بهش میگفتیم "رابرت استرانگ". یادم نیست چند سال پیش ولی یادمه که اون موقع جزو (معدود) چیزایی بود که همیشه دنبال میکردم. مخصوصا پسر موقرمزی گیلبرت نام که من به مراتب بیشتر از خود رابرت دوستش داشتم.
اصلا یادم نمیومد و نمیاد آخر داستان چی شد. از کل این داستان فقط گیلبرتشه که یادم مونده. داستانهای زیادی هستند که تقریبا چیزی ازشون یادم نمونده به جز گیلبرتهاشون. چقدر خوب بود اگه شرلوک هلمز در تعقیب موریارتی تموم میشد. چقدر خوب بود اگه گیلبرت اینجا تموم میشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر