سه‌شنبه

Hala hekayate mast

Roozgare strangist nazanin! I cant speak Farsi anymore! Ino har kesi ke yemoddate baham sohbat nakarde rahat verify mikone. My sentences are full of English words, and my paragraphs are full of E->F and F->E sentences. Not surprisingly though, as I cant claim ke English second language e man shode ast

یکشنبه

Ghor

Dear all

Just to clarify for the very last time. I have currently moved to Yahoo! research which is a research center with academic goals. I'm neither responsible nor aware of either good or useless things that are going on in the other "probably internally more important parts of the company at all, and those did not play a role in my decision at all. I'm telling this specially to my "non-computer scientist" friends, as I'm really tired of discussing the reasons of the rises and falls of the company with them Guys, I'm not here to work on messenger or mail or things like that, and I'm not personally interested in those kinda problems

I mentioned this here, because I have hardly seen a "non- CS-friend" of mine who has not started discussing this with me. Hatta shoma dooste aziz :)

سه‌شنبه

My Manifest

Some people believe in this:

If One Can Do, You Too Can Do.
If No One Can Do, You Must Do

Others believe in this

If One Can Do, Let Them Do.
If No One Can Do,Why To do?

But I believe in this

If One Can Do, Let Him Do
If No One Can Do, You Must Do

(PS. I made a minor change to make it more general)

دوشنبه

نو دیمانستریشن ات اول

نفرت من از دیکتاتور سابق لیبی اونجایی به اوج رسید که شنیدم (فقط شنیدم) به خلباناش دستور داده به سوی یه سری آدم که به تبعیت از مصر و تونس تظاهرات مسالمت آمیز میکردن با هواپیماهای جنگی حمله کنه (برام غیر قابل تصوره). اما امروز نشستم فیلم کامل قتل قذافی رو دیدم. اگه با دیده‌ی انصاف نگاه کنیم توی اون جمعیتی که به این پیرمرد اسیر بدون سلاح حمله میکرد کلی قذافی وجود داشت. کلی قذاف‌الدم. قذافی‌هایی که اتفاقا بر خلاف قذافی قبلی مدام شعار الله اکبر سر میدادند.

به نظر من وجود دیکتاتورها فقط یکی از مشکلات منطقه هست. اتفاقا مشکلات خیلی ریشه‌ای تری وجود داره که مثل خورشید کشورهای منطقه رو به دور خودش میچرخونه و بهارو خزانهای متوالی اونهارو تضمین میکنه.

پنجشنبه

خداحافظ پرینستون

امشب آخرین شب من در پرینستون خواهد بود (مگر اینکه فردا خواب بمونم و یا اتفاقی از این دست بیافته). خیلی شب دردناکیه. یادآور چهارسال و یک ماه پیش. دلم میخواد تا صبح بیدار باشم و به یاد تمام دوستام اینجا فریاد بزنم: یادباد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
:(((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((

شنبه

من تا حالا فکر میکردم بدترین آدمی که انسان باید همیشه ازش دوری کنه آدم دورو و متظاهره. اما دیگه کم‌کم فهمیدم آدم حسود شرش خیلی بیشتره. آدم گیر ماربیابون بیافته ولی گیره آدم حسود نیافته.

آمین

چهارشنبه

محک

تو پرینستون یه رستوران هندی هست به اسم مِحِک . اون اولا که پرینستون اومده بودم همیشه نا خودآگاه میگفتم بریم مَحَک و خلاصه اینکه این رستورانه همیشه من رو یاد موسسه مَحَک مینداخت و اینا.

امروز تو فیس بوک یکی استاتوس گذاشته بود که زکات فطریتون رو به موسسه‌ی مِحِک بدین. بعد که زیرش انگلیسی توضیح داده بود تازه فهمیدم که نه این مَحَک بوده نه مِحِک. یعنی آقا سینا دیفالت شما الان دیگه مِحِکه!

اصلا حس خوبی ندارم راجع به این

پنجشنبه

لندن

راستش من این روزا سرم خیلی شلوغه و در نتیجه اخبار حوادث لندن رو اصلا دنبال نکردم. ولی یه حس عجیبی تو منه که بهم میگه اگه بفهمم این تظاهر کننده ها مثلا دانشجوهای کالج سلطنتی هستند خیلی بیشتر باهاشون احساس همدردی میکنم تا اینکه بفهمم مثلا یه مشت بیکار یا آرایشگر یا میوه‌فروش هستند. از این حس اصلا دفاع نمیکنم ولی خوب هستش دیگه

جمعه

از گودر


کسانی که مدعی اند همه چیزرا می دانند و همه چیزرا می توانند درست کنند،سرانجام به این نتیجه می رسندکه همه راباید کُشت...

(آلبرکامو)

یکشنبه

چشمهایش

بعضی وقتا یک نگاه معنی دار از هزار تا فحش کوبنده‌تر و سوزنده‌تره. بعضی وقتا اینکه ببینی اونقدر خوار و پست هستی که حتی ارزش قصاص شدنم نداری این دردش به مراتب از اون قصاص بیشتره برات. شاید بعد یکی دو سال میتونستی به کور شدن چشمات عادت کنی ولی این یکی دردیه که تا آخر عمر همراهته.