یکشنبه

ای همه گلهای از سرما کبود

ای همه گلهای از سرما کبود
خنده هاتان را که از لبها ربود

این رو یادمه قبلا شنیده بودم. نمی دونم کجا. چند روز پیش یکی از دوستا این روstatus گذاشته بود. و این نظر من رو جلب کرد. بعد خود طرف من رو ارجاع داد به این آهنگ . آهنگش خیلی غمگینه. ولی من رو خوشحال میکنه واقعا نمیدونم چرا.

سه هفته دیگه به پایان کارآموزی مونده. و من هر روز بیش از دیروز درگیر سر و سامان دادن و بعضا ماست مالی کردن یا حذف اهداف از پیش تعیین شده می افتم. کلا ولی راضیم. اولی که به مایکروسافت اومده بودم فکر میکردم زیاد research lab رو دوست ندارم (در مقایسه با دانشگاه) ولی الان فکر میکنم که این شکاف کمتر شده (البته هنوزم دانشگاه رو بیشتر دوست دارم ).

کلا خدارو شکر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر